چرا رابطه جنسی برقرار میکنیم؟ یک دقیقه چشمهایتان را ببندید و فکر کنید. واقعا چرا؟ واضح است اما خیلی وقتها زنی خودش را موظف میداند با وجود درد و بدون لذت، به همسرش «تمکین» کند، دختری فکر میکند باید به رابطه Anal تن بدهد، حتی اگر هیچ لذتی نمیبرد، وگرنه پارتنرش میپرد. یا مردی فکر میکند برای اینکه همسرش ناراحت نشود «باید» رابطه جنسی داشته باشند. یادتان نرود هدف از رابطه «لذت» است و نه هیچ چیز دیگر. حتی تولید مثل، محصول جانبی این فرآیند است. اصل طلایی در رابطه این است: وقتی لذتی نیست، رابطهای هم نباید باشد!
هرکسی یک جور است. در این شکی نیست؛ اما همین اصل طلایی را خیلی وقتها در سکس فراموش میکنیم. مثل زنی که میشنود دختر خالهاش با شوهرش هفتهای 4 شب رابطه دارند و از خودش میپرسد پس چرا من و شوهرم هفتهای دو باریم..؟!
یا مثل مردی که همسرش را با رابطههای قبلیاش مقایسه میکند و با اتهام و تحقیر میگوید: تو چرا این جوری هستی؟ هیچ زنی مثل تو نیست! اینها یادشان رفته که میل جنسی هر کسی یک جور است و هر کسی ممکن است از چیزی یا جوری لذت ببرد که دیگری نبرد. در رابطه جنسی «استاندارد» نداریم.
ما لذت را کجا درک میکنیم؟ در مغز. اصل طلایی دیگر این است: مغز ما، مهمترین اندام جنسی ماست. اشتباه است اگر فکر کنیم وقتی لذت نمیبریم، اشکال در آلت جنسی ماست. آلت هم مثل همه نقاط دیگر بدن، پایانههای حسی دارد؛ البته با تراکم بیشتر. تحریک پایانههای عصبی، پیامهایی را به نقاط خاصی از سیستم عصبی مرکزی مخابره میکند و تفسیر مغز ما از این پیامها میشود درک لذت. البته که جام لذت در مغز ما فقط با شراب ملامسه پر نمیشود. گاهی فقط میبینیم، گاهی فقط میشنویم و گاهی فقط فکر میکنیم و لذت میبریم و برانگیخته میشویم و حتی ارگاسم میشویم. مگر همه در خواب تجربهاش نکردهایم؟ هرچند که «اغلب» و نه همیشه. در بیداری اما لمس هم برای به اوج رسیدن لازم است. دقت کنید: وقتی خوابیم و محرکهای محیطی را درک نمیکنیم، حتی همان تحریکات ذهنی هم برای تجربه ارگاسم کافی است. اما در بیداری، هم تحریک ذهنی را لازم داریم هم تحریک جسمی را. چه نتیجهای میشود گرفت؟ آیا غیر از این است که هر چه ذهن ما مشغول چیزهای دیگر باشد، هرچه تمرکز ما کمتر باشد، دیرتر و سختتر لذت میبریم؟ گویا که آن جام تَرَک دارد و هر چه درش میریزیم، پُر نمیشود.
خطاست اگر فکر کنیم کم و زیادی میل جنسی، همان که میگوییم سردمزاجی و گرم مزاجی، مربوط به ذات آدمهاست. مرد یا زنی که فکر میکند همسرش اصولا سرد مزاج است و فکر میکند عجب شانس گندی داشتیم ما که چنین موجودی نصیبمان شد، یا دختری که اجازه هیچ جور تجربه جنسی به خودش نداده و حالا وقتی به خودش نگاه میکند میبیند ای داد بی داد! اصلا هیچ میلی به هیچ احدی ندارد و نگران میشود که نکند من بیمار باشم؛ از این اصل طلایی با خبر نیستند: خیلی بیشتر از اینکه ژنهای ما تعیین کننده سطح هورمونها و میل جنسی ما باشند، «تجربه»های لذت بخش ما، توانایی و میل جنسی ما را ارتقا میدهند. وقتی همسر شما مدتها از رابطه جنسی لذت نبرده و درد کشیده، یا اضطراب هشیار یا ناهشیار داشته، چرا باید همچنان دلش برای ارتباط جنسی بتپد؟
میدانیم که درک لذت برای مغز است و میدانیم که مثلا 5درصد از خانمها، حتی با بوسه لب هم ارگاسم را تجربه کردهاند. آن وقت لازم است از خودمان بپرسیم: چرا این همه شیفته دخول هستیم؟ چرا فکر میکنیم درون واژن خبرهایی هست که در هیچ جای دنیا نیست؟! بله، دخول «میتواند» لذت بخش باشد برای هر دو نفر. اما فقط همین یک کار لذت بخش است؟ اصل طلایی دیگر این است: رابطه جنسی مترادف دخول نیست. به تعداد آدمهای روی زمین، راه برای رسیدن به لذت وجود دارد. در حالی که خیلیها دچار فرهنگ دخول محوری شدهاند.
جوهر یک رابطه خوب، صمیمیت است. این اصل، طلاییترین نکته این مقاله بود. در بستر صمیمیت، میتوان اصول دیگر را هم برقرار کرد. اما صمیمیت یعنی چه؟ یعنی از گُل بالاتر به هم نگوییم؟ خیر. صمیمیت یعنی من بتوانم فکر و احساسم را بیان کنم و در مقابل هم، کسی باشد که او هم فکر و احساسش را آزادانه بیان کند و هردوی ما پذیرای هم باشیم. زنی که میترسد به همسرش بگوید از رابطه لذت نمیبرد، مبادا که غرور مردانه اون جریحه دار شود؛ و فیلم بازی میکند در تخت خواب، با شوهرش صمیمی نیست. همان طور که شوهری که همسرش را در رابطه نمیبیند و حرفهایش را بیرون از تخت خواب هم نمیشنود.
یکی از اصول طلایی رابطه جنسی این است: رفتارتان باید در هر شرایطی آرامش بخش باشد. کسی که غر میزند، ایراد میگیرد، بکن و نکن زیاد دارد، کسی که غرق رابطه نمیشود؛ ناخودآگاه مدام این پیام را به همسرش مخابره میکند که: من هُشیارم و نتوانستهای مرا دیوانه کنی… . کسی که در برابر هر اختلال عملکردی در همسرش بی قراری میکند و اضطرابش را چندین برابر به همسرش منتقل میکند، شریک جنسی خوبی نیست. نه خود لذت میبرد، نه لذت میدهد.
در یک رابطه جنسی خوب، کسی به کسی بدهکار نیست. این هم یک اصل طلایی دیگر است. همیشه در طول تاریخ، سکس خرید و فروش شده. خرید و فروش سکس هم منحصر به روسپیگری نیست. گاهی ازدواج هم میتواند محصول یک خرید و فروش باشد. در عین حال، همیشه در طول تاریخ خرید و فروش رابطه جنسی تقبیح شده. گویا اخلاق آدمیزادی با این منش سازگار نیست. همان طور که حتی خود روسپیان، بهتر از هرکسی میدانند که چه شغل سختی دارند و روانشان چطور در این کسب و کار فرسوده میشود. ما آدمها، رابطه جنسی را در بستر یک ارتباط عاطفی میپسندیم. ایدهآل ما سکس عاشقانه است؛ هرچند سکس و عشق گاهی با هم قابل جمع نیست؛ و هرچند عشق مخدری است که اگر با سکس آمیخته شود، معجون خطرناکی میشود. اما حتی با کمترین خوشامد عاطفی، اگر رابطه جنسی به عنوان یک انتخاب آگاهانه و در بستری عادلانه اتفاق بیفتد، دستکم خطرناک و آسیب زا نیست. عادلانه یعنی: من لذت میدهم و لذت دریافت میکنم و این انتخاب من بوده است. لذت نمیدهم که در ازای آن، مثلا حمایت مالی دریافت کنم. چون وقتی حمایت مالی گرفتم، آن وقت طرف مقابلم فکر میکند که بهایش را پرداخت کرده و دیگر لذت دادن به من مهم نیست و این رابطه به بیراهه میرود.
و آخرین اصل: رابطه جنسی خوب، دانش، مهارت، تجربه و تمرین و تمرکز نیاز دارد. خلاص.
بدون دیدگاه